Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2532 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
engineer
U
اداره کردن طرح کردن و ساختن
engineered
U
اداره کردن طرح کردن و ساختن
engineers
U
اداره کردن طرح کردن و ساختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
scareup
U
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
to register
[with a body]
U
اسم نویسی کردن
[خود را معرفی کردن]
[در اداره ای]
[اصطلاح رسمی]
totalitarianize
U
تبدیل بحکومت یکه تاز کردن بصورت حکومت مطلقه واستبدادی اداره کردن
directing
U
اداره کردن روانه کردن وسایل
superintending
U
ریاست یا نظارت کردن بر اداره کردن
superintends
U
ریاست یا نظارت کردن بر اداره کردن
superintend
U
ریاست یا نظارت کردن بر اداره کردن
superintended
U
ریاست یا نظارت کردن بر اداره کردن
damp
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
presided
U
اداره کردن هدایت کردن
chairmen
U
ریاست کردن اداره کردن
presides
U
اداره کردن هدایت کردن
presiding
U
اداره کردن هدایت کردن
chairman
U
ریاست کردن اداره کردن
executed
U
اداره کردن قانونی کردن
executing
U
اداره کردن قانونی کردن
executes
U
اداره کردن قانونی کردن
keeps
U
اداره کردن محافظت کردن
keep
U
اداره کردن محافظت کردن
preside
U
اداره کردن هدایت کردن
manipulate
U
اداره کردن دستکاری کردن
direct
U
اداره کردن هدایت کردن
execute
U
اداره کردن قانونی کردن
manipulates
U
اداره کردن دستکاری کردن
moderating
U
اداره کردن تعدیل کردن
directed
U
اداره کردن هدایت کردن
directs
U
اداره کردن هدایت کردن
moderated
U
اداره کردن تعدیل کردن
manipulated
U
اداره کردن دستکاری کردن
moderate
U
اداره کردن تعدیل کردن
moderates
U
اداره کردن تعدیل کردن
preparing
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
To bear (put up) with somebody.
U
با کسی سر کردن (مدارا کردن ؟ ساختن )
prepares
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
make
U
درست کردن ساختن اماده کردن
prepare
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
makes
U
درست کردن ساختن اماده کردن
direct
U
اداره کردن
directed
U
اداره کردن
maladminister
U
بد اداره کردن
aminister
U
اداره کردن
wield
U
اداره کردن
managing
U
اداره کردن
maintain
U
اداره کردن
helm
U
اداره کردن
administrations
U
اداره کردن
manage
U
اداره کردن
helms
U
اداره کردن
managed
U
اداره کردن
manage
U
اداره کردن
manages
U
اداره کردن
run
U
اداره کردن
wielded
U
اداره کردن
directs
U
اداره کردن
runs
U
اداره کردن
administration
U
اداره کردن
conduct
U
اداره کردن
conducts
U
اداره کردن
operated
U
اداره کردن
mismanages
U
بد اداره کردن
officiating
U
اداره کردن
misgovern
U
بد اداره کردن
stage-managing
U
اداره کردن
rule
U
اداره کردن
stage-manages
U
اداره کردن
operate
U
اداره کردن
mans
U
اداره کردن
conducted
U
اداره کردن
man
U
اداره کردن
mismanage
U
بد اداره کردن
wielding
U
اداره کردن
conducting
U
اداره کردن
mishandles
U
بد اداره کردن
wields
U
اداره کردن
mismanaged
U
بد اداره کردن
officiates
U
اداره کردن
stage-managed
U
اداره کردن
stage-manage
U
اداره کردن
administering
U
:اداره کردن
administer
اداره کردن
administers
U
:اداره کردن
mishandle
U
بد اداره کردن
administered
U
:اداره کردن
gestion
U
اداره کردن
mismanaging
U
بد اداره کردن
officiate
U
اداره کردن
operates
U
اداره کردن
officiated
U
اداره کردن
mishandled
U
بد اداره کردن
mishandling
U
بد اداره کردن
stage manage
U
اداره کردن
policies
U
اداره یاحکومت کردن
manhandles
U
باخشونت اداره کردن
manageable
U
قابل اداره کردن
manhandling
U
باخشونت اداره کردن
manhandle
U
باخشونت اداره کردن
policy
U
اداره یاحکومت کردن
personnel management
U
اداره کردن پرسنلی
steers
U
حکومت اداره کردن
to give somebody the runaround
<idiom>
U
کسی را سر به سر کردن
[در اداره ای]
steered
U
حکومت اداره کردن
steer
U
حکومت اداره کردن
manhandled
U
باخشونت اداره کردن
operates
U
اداره کردن راه انداختن
conduct
U
اداره کردن کشیده شدن
conducts
U
اداره کردن کشیده شدن
conducted
U
اداره کردن کشیده شدن
conducting
U
اداره کردن کشیده شدن
maladminister
U
بطور سوء اداره کردن
hunt
U
اداره کردن تازیها در شکار
operate
U
اداره کردن راه انداختن
operated
U
اداره کردن راه انداختن
hunts
U
اداره کردن تازیها در شکار
hunted
U
اداره کردن تازیها در شکار
by pass
U
بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
recriminate
U
اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
Its no joke running a factory .
U
اداره کردن یک کارخانه شوخی نیست
handle
U
اداره کردن بازی مددکاری بوکسور
police
U
بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
police
U
مامورین شهربانی با پلیس اداره کردن
policed
U
بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
handles
U
اداره کردن بازی مددکاری بوکسور
officiated
U
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiates
U
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
to carry oneself
U
خودرا اداره کردن یابوضعی دراوردن
officiate
U
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
polices
U
مامورین شهربانی با پلیس اداره کردن
polices
U
بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
policed
U
مامورین شهربانی با پلیس اداره کردن
natarize
U
دفتر اسناد رسمی را اداره کردن
officiating
U
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
to blunder away
U
بواسطه سوء اداره تلف کردن
parochiality
U
اداره کردن اموریک بخش یابلوک
regie
U
اداره کردن مالیات مستقیم توسطخود دولت
To conduct a meeting in an orderly manner.
U
جلسه ای رابا نظم وتر تیب اداره کردن
sponsors
U
سرپرستی کردن اداره کننده تمرین کفیل خرج
to shoot oneself in the foot
<idiom>
U
بد اداره کردن
[چیزی مربوط به خود شخص]
[اصطلاح]
sponsoring
U
سرپرستی کردن اداره کننده تمرین کفیل خرج
sponsor
U
سرپرستی کردن اداره کننده تمرین کفیل خرج
dam
U
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dams
U
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dammed
U
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
damming
U
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
to register with the police
U
نشانی خود را در اداره پلیس ثبت کردن
[نقل منزل]
to lay it on thick
U
نصب کردن ساختن
get
U
مجاب کردن ساختن
work up
U
ترکیب کردن ساختن
gets
U
مجاب کردن ساختن
to manufacture
[into]
U
ساختن
[درست کردن]
[به]
getting
U
مجاب کردن ساختن
to cotton with each other
U
باهم ساختن یارفاقت کردن
serializing
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
lanes
U
کوچه ساختن منشعب کردن
destroying
U
ویران کردن نابود ساختن
serialised
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
localises
U
محلی کردن موضعی ساختن
to cotton together
U
باهم ساختن یارفاقت کردن
localising
U
محلی کردن موضعی ساختن
destroys
U
ویران کردن نابود ساختن
reproducing
U
چاپ کردن دوباره ساختن
tepefy
U
ولرم کردن ملول ساختن
internalising
U
باطنی ساختن داخلی کردن
assimilates
U
تلفیق کردن همانند ساختن
assimilate
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
destroy
U
ویران کردن نابود ساختن
serialising
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
assimilates
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
serialize
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
emboss
U
مزین کردن پرجلوه ساختن
assimilated
U
تلفیق کردن همانند ساختن
retard
U
کند ساختن معوق کردن
serialized
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
retarding
U
کند ساختن معوق کردن
assimilate
U
تلفیق کردن همانند ساختن
assimilating
U
تلفیق کردن همانند ساختن
serialises
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
lane
U
کوچه ساختن منشعب کردن
surprize
U
متعجب ساختن غافلگیر کردن
retards
U
کند ساختن معوق کردن
assimilating
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
serializes
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
localize
U
محلی کردن موضعی ساختن
franks
U
باطل کردن مصون ساختن
entombed
U
دفن کردن مقبره ساختن
prey
U
دستخوش ساختن طعمه کردن
improvises
U
انا ساختن تعبیه کردن
fraternizing
U
برادری کردن متفق ساختن
fraternizes
U
برادری کردن متفق ساختن
fraternized
U
برادری کردن متفق ساختن
fraternize
U
برادری کردن متفق ساختن
improvising
U
انا ساختن تعبیه کردن
fraternising
U
برادری کردن متفق ساختن
admires
U
متحیر کردن متعجب ساختن
admired
U
متحیر کردن متعجب ساختن
fraternises
U
برادری کردن متفق ساختن
fraternised
U
برادری کردن متفق ساختن
improvise
U
انا ساختن تعبیه کردن
proscribed
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
Recent search history
Forum search
1
Potential
1
strong
1
To be capable of quoting
1
set the record straight
1
Arousing
1
pedal pamping
1
construed
1
این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1
meaning of taking law
1
Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com